نقد طراحی صحنه و لباس تئاتر

تحلیل طراحی لباس و صحنه در نمایش «مردی روی نیمکت» به کارگردانی آرام محضری

مردی روی نیمکت؛ روایتی بصری از سکوت، قدرت و تضاد

در نمایشی که نامش «مردی روی نیمکت» است، انتظار داریم همه‌چیز از همین نیمکت شروع شود؛ اما حقیقت این است که در این نمایش، هر عنصر از لباس تا نور و جایگاه اشیاء، در حکم «نیمکتی» دیگر است؛ سطحی برای نشستن معنا، مکث، و تأمل.

"آرام محضری" کارگردان نمایش با اتکای هوشمندانه بر زبان بصری، نمایشنامه ای مینیمال خلق کرده که در آن سکوت‌ها بلندتر از دیالوگ‌ها شنیده می‌شوند. در این میان، طراحی لباس و صحنه، بدل به دو نیروی مکمل می‌شوند که روایت را نه فقط توضیح میدهند بلکه مجسم می کنند.

فضای طراحی صحنه و لباس در نگاه اول ساده و گویای جریانی مینیمال است و مخاطب در نگاه اول متوجه می شود شاهد اپیزودهایی کوتاه خواهد بود که در فضایی کوچک اتفاق می افتد. 

"رضا مهدیزاده" طراح صحنه؛ صحنه را با وسایلی سفید در فضایی سیاه به گونه ای طراحی کرده که تنها نیمی از کفپوش، یک سطل زباله و یک میز عسلی به رنگ زرد فضا را از دو رنگ سفیدی و سیاهی مطلق دراورده است. رنگی که گاها ترس، احتیاط و اضطراب است. زرد، رنگ تحریک‌کننده ذهن است و در طراحی صحنه‌های مرتبط با نبوغ، تفکر، کشف یا لحظه‌های بیداری ذهنی، می‌تواند حضور پررنگی داشته باشد.

صحنه در نگاه اول خلوت است، اما این خلوتی‌ست که با دقت چیده شده. نیمکت، به‌عنوان مرکز توجه و نقطه‌ی اتصال کاراکترها، نه‌تنها جایگاه یک مرد است، بلکه نمادی‌ست از انتظار، سکون، قضاوت یا شاید تنهایی.

نحوه‌ی جای‌گیری بازیگران نسبت به نیمکت، خطوط دید، و فاصله‌ها، همگی نشانه‌هایی‌اند از روابط انسانی ناپایدار، سکوت‌هایی که سنگین‌اند، و کلمات نگفته‌ای که تنها با بدن و لباس بیان می‌شوند.

 "هلیا میرهادی" طراحی لباس در این تئاتر حکایت از ذهن هماهنگ طراح با سناریو دارد. طراح لباس، رنگها را مطابق با طراحی صحنه انتخاب کرده، به گونه ای است که لباسها بی آنکه حرف بزنند، حرفها برای گفتن دارند.

زنی بازیگوش با مؤلفه‌های قرمز در مو، لباس و اکسسوار که هم نشان عشق دارد و هم نشان آتش است. زن نمایش با تیشرت سفید و لکه ای قرمز در میان طرح هایی سیاه، در آغاز چشم را فریب می‌دهد؛ گویی با کاراکتری آرام و بی‌حاشیه روبه‌رو هستیم. اما قرمزها، یکی یکی نمایان می شوند: موهای قرمز، رژ لب، لاک، کفش، گوشواره...

این استمرار رنگ قرمز، زن را به شی ای فریادزن در دل سکوت تبدیل می‌کند. قرمز در نمادشناسی همزمان یادآور عشق، خشونت، اعتراض، خون و هشدار است؛ و ترکیب آن با تیشرت سفید، جدالی درونی را بیرونی می‌کند.
زن، به‌نوعی مرکز هیجانی صحنه است؛ با بدنی که بدل به میدان کشمکش مفاهیم شده است. لباس‌اش مانند پرچمی‌ست نه برای یک کشور، بلکه برای یک وضعیت. وضعیتِ کسی که دیده نمی‌شود، ولی نمی‌خواهد دیگر نادیده بماند.

در دو اپیزود پایانی؛ زن با پیراهنی مشکی از حریر و دامنی نیمه چیندار وارد صحنه می شود. همچنان با عناصر قرمزو گل رز قرمزی در دست وارد صحنه می شود و اینبار حریر رقصان بر تن او کاملا حس رهایی از وابستگی را القا می کند. و او همان زنی است که در اپیزود قبلتر از تمام وابستگی های مادی دست کشیده بود و حالا رهاتر از قبل تنها برای به دست آوردن دوباره عشق سابق خود به میدان آمده است.

رئیس؛ خنثی اما سنگین؛ خاکستریِ قدرت‌مند

لباس‌های گشاد و طوسی رئیس، حسی از آرامش و بی‌خطر بودن را القا می‌کند، اما این ظاهر، فریبنده است. او در یک جهان رنگی، خاکستری است نه به معنای بی‌رنگ، بلکه به معنای حضور در سایه‌ها.

شلوارک و جوراب مشکی، پایه‌ای برای قدرتی پنهان‌اند. قاطعیت مرموز و زبان غیرمستقیم دارد. پیراهن گشاد و شلوارکی که به تن دارد حسی از آزادی و رهایی به مخاطب می دهد اما کفش‌های سفید و مشکی‌اش نشانه‌ای‌اند از دوگانگی قدرت و فریب؛ مردی که در لحظه‌ی مناسب، از بی‌رنگی‌اش برای ضربه زدن استفاده می‌کند.

پیام‌رسان سیاه و سفید در دنیای خاکستری

او تنها کسی‌ست که تماما در سیاه و سفید طراحی شده: کلاه، تیشرت، شلوار، کفش، کیف. این طراحی، به‌وضوح نشانه‌ای از یک موقعیت ویژه است.پستچی، برخلاف سایر کاراکترها، درگیر رنگ نیست. او نه شور دارد و نه ریا؛ فقط پیام‌رسان است. به همین دلیل، استایلش یادآور عناصر گرافیکی؛ مینیمال، قطعی و واضح است . انگار از یک پوستر یا کارتون وارد صحنه شده باشد.

در جهانی که رنگ‌ها حامل مفاهیم‌اند، پستچی فقط تضاد است: سیاه و سفید؛ خیر و شر؛ درست و غلط. اما خودش؟ بی‌طرف، حامل، بی‌تفسیر.

در «مردی روی نیمکت»، لباس‌ها نه‌فقط پوشش، که نشانه‌اند؛ و صحنه نه‌فقط بستر، که معنا. محضری با کمترین ابزار، جهان کاملی خلق می‌کند که در آن هر رنگ، هر فرم، و هر تکه از صحنه، حامل داستانی‌ست.  

   

زنِ قرمز، مردِ خاکستری، پستچیِ دو رنگ، و نیمکتی که سکوتش بلندتر از هر دیالوگ است.همه در کنار هم، نمایشی را می‌سازند که نه به‌دنبال تماشاگر منفعل، بلکه به‌دنبال نگاهی تحلیل‌گر است.

فشن ژورنالیست و تحلیلگر استایل: مریم محمودخواه